ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آیین دوستی
از آنجا که «دوستی» یکی از فراگیرترین رابطههای انسانی میان مردم است، بجاست که این موضوع را با تأمل بیشتری مورد توجه قرار دهیم.
نعمتِ «دوست»
از قدیم گفتهاند: هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار.
دوست، همدم تنهاییهای انسان، شریک غمها و شادیها، بازوی یاریرسان در نیازمندیها، تکیهگاه انسان در مشکلات و گرفتاریها و مشاور خیرخواه در لحظات تردید و ابهام است.
بعضی از مردم، به خاطر خصلتهای خودخواهانه یا توقعات بالا یا تنگنظری یا سختگیری یا دلایل دیگر، نمیتوانند برای خود، دوستی برگزینند و از «تنهایی» درآیند. این به تعبیر حضرت امیر(ع) نوعی ناتوانی و بیدست و پایی است.
هم دوست یافتن، «هنر» است، هم دوست نگه داشتن، هم دوستیهای تعطیل شده و به هم خورده را دوباره پیوندزدن و برقرار ساختن. علی(ع) میفرماید:
«اَعجَزُ الناسِ مَنْ عَجَزَ عَن اکتسابِ الأخوان، وَ اعجزُ منه مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنهم»(1)
ناتوانترین مردم کسی است که از دوستیابی ناتوان باشد. ناتوانتر از او کسی است که دوستانِ یافته را از دست بدهد و قدرت حفظ آنها را نداشته باشد.
تأمل در اینکه چه خصلتها و برخوردها و روحیههایی سبب میشود انسان، دوستان خود را از دست بدهد و تنها بماند، یا آنکه از آغاز، نتواند دوستی برای خویش بگیرد، ضروری است. سعدی گفته است: «دوستی را که به عمری فراچنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.»
ادامه مطلب... /b>/strong>/font>