سلامت مردان ضامن امنیت خانواده و جامعه
از لحظه تولد تا پیری به نظر می رسد که زنان سالم تر از مردان هستند. بالغ بر 15 نوع عامل مرگ در زنان و مردان مشترک هستند اما با این حال مردان به طور نسبی 5 سال زودتر از همسرانشان فوت می کنند. در حالی که عوامل زیستی در این بین تا حدودی نقش دارد اما حفظ سلامت مردان نیز می تواند در این زمینه مؤثر باشد اغلب مردان به سلامت جسم و روح خود چندان توجهی نمی کنند آنها اغلب فکری می کنند که اگر نقش اجتماعی آنها زنده و پویاست بنابراین سالم نیز هستند.
مردان کمتر از زنان به پزشک مراجعه می کنند و اغلب مراجعات آنان به پزشک نیز به علت بیماری های جدی است در حالی که لازم است حتی با وجود احساس سلامت برنامه ای منظم برای معاینات پزشکی تنظیم کنند.
بیشتر مردان اغلب مشکلات مربوط به سلامتی خود را نادیده می گیرند و یا پنهان می کنند تا زمانی که این مشکلات تبدیل به موارد تهدید کننده ای برای زندگی شان شود. به عبارت بهتر هر گاه پای سلامتی در میان باشد مردان بدترین دشمنان خودشان هستند.
شاید این موضوع به این علت باشد که پزشکان به طور خاصی کمتر به مسائل بهداشت و سلامت مردان پرداخته اند چند مورد از علائم هشدار دهنده و اساسی که متخصصان معتقدند مردان نباید آنها را نادیده بگیرند عبارتند از:
1. بیماری های قلبی
آترواسکلروزیز (مهمترین تهدید برای سلامت بشر) بیماری های قلبی و سکته مغزی اولین و دومین عامل برتر مرگ در هر دو جنس مرد و زن می باشد. در این بیماری، پلاکهای کلسترول به تدریج باعث گرفتگی عروق قلب و مغز می شود. از هر 5 نفر زن و مرد، 1 نفر به علت بیماری های قلبی فوت می کنند. به دلایل نامشخص توسعه این بیماری در مردان سریع تر از زنان اتفاق می افتد. اغلب مردان زیر 65 سال به دلیل این بیماری فوت می کنند.
2. سرطان ریه:
اعتیاد به دخانیات در بین مردان بیشتر از زنان دیده می شود، سیگار علت 90 درصد سرطان ریه است ترک سیگار مهمترین عامل پیشگیری از این بیماری لازم و واجب و حتمی است.
3. سرطان پروستات:
شایعترین سرطان در مردان سرطان پروستات است و دومین علت مرگ ناشی از سرطان می باشد احتمال ابتلا به این بیماری با افزایش سن زیاد می شود از هر 6 نفر مرد 1 نفر مبتلا به این سرطان می شود اما از هر 35 نفر مبتلا تنها 1 نفر به دلیل این عارضه می میرد.
4. افسردگی:
تنها خلق بد، به همراه غم و اندوه نیست. بلکه نوعی اختلال احساسی است که کل بدن و سلامت جسم را تحت تأثیر قرار می دهد. قبلاً تصور می شد که افسردگی بیشتر دامنگیر زنان است. اما اکنون مشخص شده که مردان بیشتر از زنان دچار این بیماری شده اما تمایل مردان برای مخفی کردن احساس افسردگی بیشتر است و یا حتی آن را به گونه دیگری نشان می دهند.
5. تکرر ادرار:
برخاستن از خواب برای رفتن به دستشویی و مشکل در دفع ادرار یا کنترل آن می تواند از جمله مواردی است که با افزایش سن برای افراد بروز کند این امر در مردان بیشتر از زنان دیده می شود.
6. کمردرد:
این مورد را باید دلیل آشکاری برای نگرانی شمرد. بسیاری از مردان علیرغم رنج بردن از درد مزمن کمر، هفته ها و حتی ماه ها برای رفتن نزد پزشک تعلل می کنند مردان باید در مورد کمر دردهایی که بیش از چند دقیقه ادامه داشته و به نظر می رسد بر اثر فشارهای فیزیکی به وجود آمده اند هوشیار می باشند.
7. ضعف ناگهانی:
عدم تعادل و اختلال در تکلم نشانه های از حملات جسمانی است که در اثر قفل کردن عملکرد مغز بروز می کند. تحقیقات نشان می دهد که احتمال تشخیص علائم حمله در مردان نسبت به زنان کمتر است.
8. چاقی شکم:
چاقی و چربی اضافه در ناحیه شکم، همراه با افزایش خطر انواع دیابت، حمله، بیماری های قلبی و زوال عقل است. در مردان، دور کمر بالای 110 سانتی متر احتمال ابتلا به بیماری قلبی و دیگر بیماری ها را افزایش می دهد.
در پایان لازم است عنوان شود اگر چه توجه به سلامتی در هر دو جنس زن و مرد امری است واجب ولی به دلیل عدم توجه مردان به سلامتی خود وظیفه برنامه ریزان بهداشتی است که در برنامه های خود به سلامت مردان همانند سلامت زنان نگریسته و برنامه های بهداشتی را از سنین نوجوانی در این قشر آغاز کنند.
منبع: نشریه پیام پزشک، شماره 57
چرا مردان کم حرفند؟
می خواهم موضوعی را بگویم که شاید بسیاری از خانم ها نشنیده باشند. بهتر است بی پرده بگویم که آقایان برخلاف تصور خانم ها چندان هم کم حرف نیستند. بسیاری از زنان تصور می کنند که همسرانشان قوی، ولی خیلی کم حرفند. در واقع خانم ها درشگفتند که این همسران قوی چرا درباره ی احساسات و افکار خود چیزی نمی گویند یا به اصطلاح توی خودشان هستند ؟ اما، واقعیت این است که مردان هم دوست دارند درباره ی امیدها و آرزوها، ترس ها وافکار، احساسات و عواطف خود حرف بزنند. شما سعی می کنید ساعتی را با همسرتان و به دور از جار و جنجال بچه ها ، تنها بمانید به آن امید که شاید کمی هم درباره ی خود و زندگی مشترک تان با هم گفت و گو داشته باشید، اما غالباً مثل مجسمه ی ابوالهول ساکت می ماند. آن وقت است که از خودتان می پرسید :« چی شده؟ چرا چشم از تلویزیون برنمی دارد؟ چرا از خودش ، روابط مان یا مسائل و مشکلات مالی که داریم حرفی نمی زند؟ چرا به سر و وضع خانه نمی رسد؟ چرا نمی تواند ده دقیقه ، فقط ده دقیقه، از خودش، کارهایش و از خودمان برایم بگوید؟!»
در واقع از هر پنج زن، یکی از اینکه همسرش با او ارتباط کلامی خوبی ندارد، گله مند است. سی درصد آقایان هم مهمترین دلیل اختلاف در زندگی مشترک شان را، ناتوانی در ایجاد ارتباط کلامی با همسران شان می دانند. به راستی چرا؟
پاسخ این است: حتی مردانی که علاقه مندند درباره ی احساسات و عواطف و خواسته های خود با همسرانشان حرف بزنند یا درد دل کنند؛ یعنی با آن ها رابطه ی کلامی برقرار کنند، این را کاری ساده و راحت نمی بینند.
دلایلی وجود دارد که باعث می شود مردان به جای بیان احساسات خود لب فروبندند؛ از جمله: مردها کمی وحشت زده هستند؛ بی تردید، زنان در ایجاد رابطه با دیگران مهارت بسیاری دارند. زنان معمولاً بعد از نوشیدن یکی دو فنجان چای و کمی گپ زدن ، شروع به پرسش می کنند؛ با تمام انرژی حرف می زنند؛ از همه چیز سر در می آورند؛ از هر دری سخن می گویند و در این کار چنان استادانه عمل می کنند و تمامی مهارت ها و ترفندهای خود را بکار می برند که همواره و در بسیاری از مواقع سررشته ی کلام را در دست می گیرند.
زنان، همیشه در صحبت کردن گوی سبقت را از دیگران می ربایند. البته، آقایان این را به خوبی می دانند و همین طور هم می دانند که بیش از یک سوم زنان عقیده دارند. که مردها به کلی نمی توانند با همسران شان رابطه کلامی خوبی برقرار کنند و قادر به درک آنان نیستند و نتیجه اینکه، مردها از حرف زدن خیلی می ترسند؛ چون اگر ضمن صحبت اشتباه کنند، دچار دردسر می شوند. مردها در خانه نیاز به آرامش دارند از نظر یک زن ، وقتی مرد قدم به خانه می گذارد، باید از سیر تا پیاز همه ی آنچه را که طی روز در بیرون از خانه برایش اتفاق افتاده با همسرش در میان بگذارد.
بنابراین، وقتی مرد از محیط کاری پر تنش به خانه برمی گردد و با همسری روبه رو می شود که انتظار دارد با او وارد یک بحث جدی بشود، تنها یک راه برایش می ماند؛ گریز از ورود به بحث، البته گاهی اوقات هم تسلیم می شود. مردها دوست ندارند در تنگنا قرار بگیرند؛ وقتی زن از همسرش می خواهد که بیشتر با او به گفت و گو بنشیند و مرد در مقابل این خواست همسرش مثل گذشته برخورد می کند، اختلافات آنها بالا می گیرد.
روشن است که بسیاری از مردها دوست ندارند مثل یک شاهد عینی یا مجرم از سوی همسر خود زیر بمباران سوال قرار می گیرند، اما یک تاکتیک قدیمی وجود دارد که استفاده از آن، جریان امور و روابط زناشویی را بهتر می کند و آن این است: از این همه دخالت در کارهای همسرتان دست بردارید و به او فرصت حرف زدن بدهید. نتیجه اینکه به احتمال زیاد زبان به گفتن خواهد گشود.
منبع: 7 روز زندگی شماره 84
مردها از چه زنانی فرار می کنند
زن ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی کارهایی انجام می دهند که موجب فراری دادن مردها می شوند. این پنج مورد از موارد مهم برای این امر به شمار می رود.
اعتماد به نفس پایین
زن هایی که اعتماد به نفس پایین دارند، مردها را فراری می دهند. مردها جذب زن هایی که مشکلات زیادی دارند نمی شوند. مردها علاقه دارند در اطراف زن هایی باشند که کمترین دردسر را درست می کنند. مردها دوست ندارند در کنار کسی باشند که مدام در حال گریه کردن است. همچنین متنفرند در کنار زنانی باشند که مدام دیگران را برای اشتباهات خود سرزنش می کنند. به جای آنکه درصدد رفع آن مشکل برآیند.
کنترل کردن
مردها زن هایی را که می خواهند آنها را کنترل کنند دوست ندارند؛ زن هایی که آنها را یاد غرغر کردن های مادرشان می اندازد. زن های کنترل کننده تأثیری بر روی مردان ندارند. مردهایی که کنترل می شوند پشت سر زن شان دروغ می گویند و دزدکی همه کاری انجام می دهند. زن ها با کنترل کردن این امکان را به مرد می دهند تا زمان کمتری را با او بگذراند. زن های کنترل کننده مسأله ی عدم امنیت و اخبارهای نادرستی را برای مردان ایجاد می کنند. مردها هرگز با زنانی که آنها را کنترل می کنند نمی مانند؛ اهمیتی هم ندارد که شما چقدرخوب و خوشگل هستید، زن ها نباید مردها را مانند بچه ها بزرگ کنند.
فرار کردن به خانه مادرتان
مردها از زن هایی که در شرایط سخت به مادرشان رجوع می کنند تا مشکل شان را برای شان حل کند، فرار می کنند.
بیکاری
مردها دوست ندارند اطراف زنان بیکار بچرخند. مردها زنانی را که پول شان را به باد می دهند دوست ندارند. مردها زنانی را می خواهند که بتوانند از پس خودشان بربیایند و پیشینه ی شغلی خوبی داشته باشند. زنی که از این شغل به آن شغل می پرد جذابیتی برای هیچ مردی ندارد. زنی که نمی تواند شغل خود را نگه دارد چگونه می تواند مرد خود را نگه دارد، از مردها هیچ وقت پول نخواهید و راجع به مشکلات مالی تان با آنان صحبت نکنید، چون این مسأله ی او نیست پس به آن اهمیتی نمی دهد.
آویزان بودن
هیچ کس دوست ندارد در اطراف زنی باشد که مثل چسب به او چسبیده است، هیچ کس دوست ندارد با کسی قرار بگذارد که او را یاد بچه ها می اندازد. مردها دوست ندارند اطراف زنی باشند که نیاز به توجه دارد. چسبیدن به مردها کاملاً آنها را دفع می کند، مردها دوست دارند که هراز چند گاهی با دوستان شان بیرون بروند، بدون اینکه همسرشان مزاحم آنها باشد.
منبع:نشریه 7 روز زندگی، شماره 95.
هر مرد باید ۴ زن داشته باشد!
پروفسور «باهر»، جامعه شناس و بنیان گذار رفتارشناسی در ایران است. او متخصص برگزاری سمینارها و نشست های عجیب و غریب در حوزه های مختلف و به ویژه روابط زناشویی است. آخرین نمونه از این دست همایش های پروفسور باهر همایش طلاق درمانی است که در حال برگزاری است. بهانه گفت وگوی ما با پروفسور باهر اما رویت یک تیتر در فهرست مقاله های او بود: «هر مرد باید ۴ زن داشته باشد!» این تیتر به لحاظ روزنامه نگاری جذابیت بالایی داشت. این موضوع بهانه ای شد برای گفت وگویی کوتاه اما جالب با پروفسور باهر
در بین عنوان مقالات شما چند تیتر دیده می شود که خیلی جالب به نظر می رسند. می خواهیم رویکرد و نظر شما را راجع به این موضوعات بدانیم. برای مثال عنوان هر مرد باید ۴ زن داشته باشد این یعنی چه؟ شما واقعا معتقدید، هر مرد باید ۴ زن داشته باشد؟!
نه، آن فقط عنوان مقاله است. منظور این است که هرمرد باید تکفل ۴ زن را برعهده بگیرد. در واقع از نظر من هر مرد را ۴ زن می سازد.
● این ۴ زن چه افرادی هستند؟
مادر، خواهر، دختر و همسر. یک مرد را باید ۴ زن چکش کاری کنند تا بشود یک آقا. این ۴ زن باید در زندگی یک مرد وجود و حضور داشته باشند تا یک مرد نرمال و عادی باشد.
● یعنی چه، یعنی اگر مردی خواهر یا دختر ندارد، آقا نیست؟
نه، قطعا کم دارد. وجود نداشتن هر کدام از این ۴ زن می تواند در زندگی روحی و عاطفی و از طرفی در زندگی اجتماعی فرد اخلال ایجاد می شود.
● مصداق و نمونه این کمبود ها در کدام رفتارها دیده می شود؟
اصولا یک مرد باید از ۴ طرف و با ۴ روان شناسی مختلف حمایت شود و اگر هرکدام از این ها کم باشد، مشکلی پیش می آید. شما ببینید چرا عروس و مادر شوهر باهم مشکل دارند؟ به این دلیل که می خواهند، مرد را بالانس کنند و این مشکل طبیعی است.
مثلا مردی که مادر ندارد، همسرش هرچه توانسته زور گفته و این مرد هم قبول کرده ولی اگر هرکدام از این ها حضور داشته باشند آن ها با هم مشکل دارند و مرد رفتاری متعادل پیدا می کند.
هرچیزی که در هستی است، حکمت خودش را دارد. وجود هر چیزی از نظر پروردگار لازم است. از دیدگاه هنرمند، مجسمه موسی (ع) و فرعون یک اندازه اهمیت و قیمت دارند ولی عده ای، یکی را می گذارند بالای ستون و عده ای دیگر آن یکی را می شکنند. هر چه در هستی است، حکمتی دارد و ما باید حکمت آن را متوجه شویم.
● با این اوصاف مردی که ازدواج نکرده و طبیعتا دختری ندارد، خواهری نداشته و مادرش را هم از دست داده چه وضعیتی پیدا می کند؟
مطمئنا این افراد خیلی مشکل پیدا می کنند. این افراد در دوران میانسالی و کهولت به شدت دچار افسردگی و انزوا می شوند و در دوران جوانی هم به شدت دیکتاتور هستند. این افراد به هیچ عنوان بالانس نیستند و تعادل ندارند.
ولی همه ما در اطراف مان زنان زیادی وجود دارند.
همه ما در طول زندگی مان زنان زیادی را دیده ایم ولی این که کدام تاثیر گذار بوده است و این که ما نسبت به کدام یک از آن ها تعهد داشته ایم مهم است.
● با این شرایط شما در مشاوره های تان حتما به همه توصیه می کنید که ازدواج کنند؟
بله مکرر پیش آمده که به افراد توصیه می کنیم که این اتفاق بیفتد. در یکی از مراجعات، خانمی که تحصیلات حوزه را به پایان رسانده بود، برای مشاوره پیش من آمد که پس از شنیدن صحبت های او، توصیه کردم که ازدواج کند و پس از چند هفته تماس گرفت و گفت، ازدواج کرده . در بسیاری از موارد ازدواج درمان بسیاری از نابسامانی ها و مشکلات روحی و روانی است.
ما نمی توانیم منکر قوای ۴گانه وجودمان شویم که قوه شهوت هم جزو همین هاست که باید در مسیر صحیح، ابراز و کنترل شود. این نیرو در تمام موجودات زنده وجود دارد، حتی در میان معصومین و پیامبران هم به عنوان انسان های برگزیده وجود داشته است و البته این تضاد میان زن و مرد هم در همه زمان ها وجود داشته.
● این مسئله به قدری مهم و اساسی بوده که راجع به آن ۴ آیه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است. در موضوعی که بین پیامبر (ص) و زنانش پیش آمده بود خدا می فرماید، تو برای راضی کردن زنانت تصمیم گرفته ای حلال خدا را بر خودت و دیگران حرام کنی؟
در هر حال باید گفت این حالت به صورت طبیعی در بین تمام موجودات زنده جاری و ساری است و نمی توان آن را نادیده گرفت یا از بین برد. در مورد یک گلدان هم می توان دید اگر نسبت به آن بی تفاوت باشی از بین می رود ولی اگر در محلی قرار بگیرد که مورد توجه و مهربانی است شاداب تر و سرحال تر می شود. این مسئله در میان حیوانات هم صدق می کند. برای مثال در مرغداری های بزرگ هم برای این که مرغ ها راحت تر و بهتر تخم بگذارند، تصویر بزرگی از یک خروس در معرض دید مرغ های تخم گذار قرار می دهند. این تاثیر روی نبات و حیوان دیده می شود پس چطور می توان آن را در مورد انسان نادیده گرفت؟
تمام موجودات زنده حتی جن، زوجیت دارند و فقط ملائک از این مسئله مستثنا هستند و ما به عنوان انسان باید آن را قانونمند کنیم. یعنی نه افراط باشد و نه تفریط، نه تارک الدنیا باشیم مثل بعضی از پیروان کلیسا که ازدواج را ممنوع اعلام می کنند و نه مثل بعضی از مواردی که می بینیم منجر به بی بند و باری های جنسی می شوند. باید حد متعادل هرکدام از این غرایز رعایت شوند و در کنترل باشند. هر آنچه در وجود ما نهاده شده است لازم بوده و مفید است، بنابراین آن هایی که می گویند نفس را باید کشت اشتباه می گویند بلکه باید آن را مهار کرد و در اختیار گرفت، اگر لازم بود تا کشته شود، خداوند آن را می کشت و اصلا اینگونه آدم را خلق نمی کرد.
در نسل جوان به دلیل سست شدن سنت ها یا الگوبرداری از غرب، متاسفانه تمایل به ازدواج کم شده است و در مواردی می بینیم که بیشتر به عنوان هم خانه به زندگی ادامه می دهند، نظر شما در این مورد چیست؟ آیا این مدل زندگی می تواند تامین کننده نیازهای ۲طرف به هم باشد یا نه؟
به نظر من تازمانی که تمام موارد و لوازم این زندگی رعایت شود و در آن هرزگی رخ ندهد، همان زندگی مشترک است. در امر ازدواج لفظ عقد مهم نیست مثل هر عقد دیگر مثل عقد بیع که همان خرید و فروش است. هیچ کس زمان خرید و فروش عقد بیع را نمی خواند. برای مثال شما یک ساعت برای فروش دارید و من آن را به قیمت ۵۰۰ تومان می خرم. پول را می دهم و ساعت را می گیرم بدون آن که عقد معامله را خوانده باشیم.
در امر ازدواج هم همین طور است. اگر تعهدی نباشد این عقد هم نمی تواند او را پایبند کند. این موارد مهریه و عقدنامه های پیچیده و بگیر و ببند، ازدواج را سخت و ناپایدار می کند. همین هاست که ازدواج را از یک کار «دلی» به یک کار «گِلی» تبدیل می کند. آدم ها باید از نظر قلبی یکدیگر را بخواهند و اگر از روی ترس و اجبار باشد هیچ فایده ای ندارد. مثل مواردی که در گذشته بوده که بچه ها را از بدو تولد به عقد هم در می آوردند و وقتی بزرگ می شدند، بدون این که بخواهند مجبور بودند با هم زندگی کنند. تصور من این است که کم کم راه حل های انسانی برای این مورد پیدا می کنند. متاسفانه امروز می بینیم زوج ها باهم زندگی می کنند ولی دچار طلاق ذهنی هستند. نسل اول که پدران و مادران ما هستند به همین شیوه اجباری و انتخاب بزرگ ترها تن دادند و زندگی کردند، نسل دوم دچار این مشکلات هستند و طلاق های ذهنی و جسمی دارند ولی نسل سوم یک شیوه جدید را پیدا کرده به عنوان همزیستی مسالمت آمیز.
آیا زندگی مشترک بین ۲ نفر به تضمین و پشتوانه ای نیاز ندارد و هرکدام از طرفین که احساس کرد خسته شده یا نیاز به تنوع و تغییر دارد می تواند زندگی مشترک را تمام کند؟ یعنی یک مرد می تواند پس از گذشت یک سال، ۲سال یا ۵ سال و بعد از تمتع از زن می تواند او را بدون هیچ عذر و بهانه ای رها کند؟
اشکال از همین جا شروع می شود؛ آیا زن در این زندگی تمتعی نبرده است؟ مشکل اینجاست که ما برای زن نرخ تعیین می کنیم در صورتی که زن هم در این ماجرا یک طرف قضیه بوده است. شما ببینید ساختمان بتن آرمه در مقابل زلزله مقاوم تر است یا ساختمان اسکلت فلزی؟ مسلما ساختمانی با اسکلت فلزی با زلزله کمی تکان می خورد بعد می ایستد ولی بتن ترک بر می دارد و می ریزد.
همین شروط و تعهدات سنگین و مهریه های نجومی باعث شده بنیان خانواده مثل بتن آرمه در مقابل مشکلات انعطاف نداشته باشد و بریزد. انعطاف در هستی قاعده است به همین دلیل در اسلام گفته می شود تساهل و تسامح، یعنی گذشت کنید و راحت بگیرید. دلیل آنکه زن و مرد برای طلاق تلاش می کنند این است که زن و مرد هیچ کدام حاضر نیستند ذره ای از موقعیت و خواسته ای که دارند پا عقب بگذارند و همین اصرار بر موقعیت و خواست شان است که زندگی شان را سست می کند یعنی حاضرند تجرد را تحمل کنند، زهر طلاق را بچشند و دربه دری بچه های شان را ببینند ولی ذره ای از موقعیت خودشان عقب ننشینند.
آیا جایگزینی وجود دارد که مردی که خواهر ندارد یا مادرش را از دست داده بتواند این کمبود را جبران کند؟
بله، هستند افرادی که می توانند این جای خالی را پر کنند. من همیشه در کلاس ها و صحبت هایم گفته ام پشت سر هر مرد موفق، ۴ زن ایستاده اند لزوما تنها همسر او نیست. همیشه افرادی هستند در اطراف ما که بیشتر و بهتر از خواهر به ما کمک کرده و دست مان را گرفته اند، این افراد می توانند جای خالی خواهر نداشته را برای ما بگیرند، ولی در مورد مادر این مسئله کمی سخت تر است. خانم ها اگر در بعد شخصیت مورد توجه قرار بگیرند بسیار موثرتر خواهند بود.
● چرا ۴ نفر و نه بیشتر! آیا دلیل خاصی وجود دارد؟
بله، هرکدام از این نقش ها روان شناسی خاص خودشان را دارند و بخشی از نیاز های ما را برطرف می کنند. برای مثال رابطه بین مادر و فرزند از یک جنس است و رابطه خواهر و برادری از جنس دیگر و همین تفاوت ها باعث می شود انسان در جهات مختلف رشد پیدا کند.
شما در مراوده با همسرتان نیازهای جنسی و غریزی تان را برطرف می کنید و برای برطرف کردن نیاز های عاطفی، عرفانی و روانی به ۳ منبع دیگر احتیاج دارید. هرچند ممکن است همسرتان بتواند در این نقش ها هم موثر باشد ولی در جایی این بازی نقش ها به نهایت می رسد و فرد از اجرای آن خسته می شود.
رابطه عرفانی مقدسی که می تواند تو را در نهایت به خدا برساند رابطه بین شما و مادرتان است. تنها زنی که بدون هیچ چشمداشتی به تو عشق می دهد بدون آن که نفعی برایش داشته باشی، مادر است. می توان گفت در خاک مادر و در افلاک خداوند است که بی چشمداشت به تو عشق می دهد. خواستن بدون توقع را می توان در وجود مادر دید؛ حتی اگر بد هم هستی باز هم عزیزی صد بار اگر توبه شکستی بازآ.
با مادر دعوا می کنی ولی باز هم بر می گردی به آغوش او، برای آرامش روانی بازهم به دامن مادر پناه می بری. حتی افرادی که مادرشان هم فوت کرده در مواقع گرفتاری به عنوان مددو یاری خواب مادر را می بینند.
● در مورد زنان هم همین طور است؟
بله؛ در مورد زن هم همین طور است. یک خانم به ۴ مرد نیاز دارد تا کامل شود.
پس با این تعاریف شما با تک فرزندی مخالف هستید چون در این صورت یکی از این ۴ عضو ناقص می شود.
باهر: بله؛ از نظر توازن و تعادل ۲دختر و ۲ پسر تعادل و توازن را برقرار می کنند ولی در جامعه و مشکلات امروز یا ۲ فرزند باید باشد یا اصلا بچه ای نباشد. ۲ بچه با فاصله ۳ یا ۴ سال مناسب است.
منبع:مجله تپش
لزوم مشاوره جنسی قبل از ازدواج
یکی از مسایل بسیار مهم و حیاتی پیش از ازدواج، در نظر گرفتن معیارهای مناسب برای انتخاب همسر است. بیشترین مشکلاتی که در زندگی زناشویی بروز میکند، این است که زن و مرد، همسر مناسب خود را انتخاب نکردهاند و پس از چند سال زندگی زناشویی متوجه میشوند که مناسب همدیگر نبودهاند. انتخاب همسر مناسب، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است. بیشتر ناکامیها و شکستها در زندگی مشترک، از پایهگذاری این سنگ زیرین ناشی میشود. امروزه متخصصان حوزه خانواده معتقدند هر اندازه زن و مرد پیش از ازدواج اطلاعات صحیحتر و دقیقتری نسبت به هم داشته باشند، بهتر میتوانند میزان موفقیت یا شکست خود را در زندگی زناشوییشان پیشبینی کنند. یعنی فرآیند شروع زندگی زناشویی اگر بر پایه یک تقسیم منطقی، همهجانبه و انتخاب آگاهانه شکل بگیرد، دوام و قوام آن روند پایدارتری را طی خواهد کرد. در انتخاب همسر فرد میخواهد شریکی در زندگی برگزیند که از مصاحبت با او لذت ببرد و محرم اسرارش تا پایان عمر همراه و همراز او باشد بنابراین پیش از ازدواج بررسی و شناخت برای گزینش همسر اهمیت بهسزایی دارد.
تاکید بر انتخاب همسر متناسب و همتا باعث روابط بهتر، سالمتر، پرجاذبهتر، شیرینتر و باصفاتر میشود. یکی از مواردی که کمتر به آن توجه میشود، وجود هماهنگیهای جنسی میان زوجین است که عمده آن به دلیل فقدان آموزش مسایل جنسی به افراد در سطوح تحصیلاتی گوناگون است؛ به طوری که گاهی اطلاعات جنسی افراد تحصیلکرده در حد افراد معمولی باقی میماند و این مساله میتواند سرآغازی برای شروع مشکلات بعدی در زندگی افراد شود.
هر فردی باید خود را ملزم بداند دراینباره از مشاور جنسی پیش از ازدواج کسب اطلاعات کند؛ وگرنه به طور عمده بین 1 تا 5/1 سال پس از زندگی مشترک، اختلاف در میل جنسی، خودش را آشکار خواهد ساخت. در صورت فقدان چارهاندیشی مناسب، این مساله باعث سردشدن روابط زناشویی زوجین و اختلال در سایر زمینههای زندگی میشود. راهحل، این است که شما با همسرتان در مورد خواستههای زناشویی خود صحبت کنید.
شیوه حرف زدن البته باید در قالب خاصی باشد؛ بسیاری از افراد زوجین در مورد رنگ و غذای مورد علاقه، حالتهایی که منجر به بروز عصبانیتشان میشود مانند حساسبودن به گرسنگی یا کمخوابی و... با هم پیش از ازدواج صحبت میکنند، اما در این مورد مهم یعنی تمایلات جنسی حرفی نمیزنند. شاید لازم باشد از راهنماییهای یک مشاور و متخصص در این زمینه برخوردار شوید. او میتواند بنا به تیپ شخصیتی شما کمکتان کند چطور سر صحبت را باز کنید تا متوجه هماهنگی تمایلات خود با طرف مقابل شوید. نکته آخر اینکه بعضیها به پرکردن پرسشنامههایی در این زمینه اکتفا میکنند. باوجود پرسشنامههای فراوان در این زمینه هیچچیز نمیتواند جایگزین مشاوره و حضور همهجانبه پیش از ازدواج بهوسیله یک درمانگر مسایل زناشویی و جنسی شود.
پی نوشت ها :
منبع:www.salamat.com
لزوم مشاوره جنسی قبل از ازدواج
یکی از مسایل بسیار مهم و حیاتی پیش از ازدواج، در نظر گرفتن معیارهای مناسب برای انتخاب همسر است. بیشترین مشکلاتی که در زندگی زناشویی بروز میکند، این است که زن و مرد، همسر مناسب خود را انتخاب نکردهاند و پس از چند سال زندگی زناشویی متوجه میشوند که مناسب همدیگر نبودهاند. انتخاب همسر مناسب، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است. بیشتر ناکامیها و شکستها در زندگی مشترک، از پایهگذاری این سنگ زیرین ناشی میشود. امروزه متخصصان حوزه خانواده معتقدند هر اندازه زن و مرد پیش از ازدواج اطلاعات صحیحتر و دقیقتری نسبت به هم داشته باشند، بهتر میتوانند میزان موفقیت یا شکست خود را در زندگی زناشوییشان پیشبینی کنند. یعنی فرآیند شروع زندگی زناشویی اگر بر پایه یک تقسیم منطقی، همهجانبه و انتخاب آگاهانه شکل بگیرد، دوام و قوام آن روند پایدارتری را طی خواهد کرد. در انتخاب همسر فرد میخواهد شریکی در زندگی برگزیند که از مصاحبت با او لذت ببرد و محرم اسرارش تا پایان عمر همراه و همراز او باشد بنابراین پیش از ازدواج بررسی و شناخت برای گزینش همسر اهمیت بهسزایی دارد.
تاکید بر انتخاب همسر متناسب و همتا باعث روابط بهتر، سالمتر، پرجاذبهتر، شیرینتر و باصفاتر میشود. یکی از مواردی که کمتر به آن توجه میشود، وجود هماهنگیهای جنسی میان زوجین است که عمده آن به دلیل فقدان آموزش مسایل جنسی به افراد در سطوح تحصیلاتی گوناگون است؛ به طوری که گاهی اطلاعات جنسی افراد تحصیلکرده در حد افراد معمولی باقی میماند و این مساله میتواند سرآغازی برای شروع مشکلات بعدی در زندگی افراد شود.
هر فردی باید خود را ملزم بداند دراینباره از مشاور جنسی پیش از ازدواج کسب اطلاعات کند؛ وگرنه به طور عمده بین 1 تا 5/1 سال پس از زندگی مشترک، اختلاف در میل جنسی، خودش را آشکار خواهد ساخت. در صورت فقدان چارهاندیشی مناسب، این مساله باعث سردشدن روابط زناشویی زوجین و اختلال در سایر زمینههای زندگی میشود. راهحل، این است که شما با همسرتان در مورد خواستههای زناشویی خود صحبت کنید.
شیوه حرف زدن البته باید در قالب خاصی باشد؛ بسیاری از افراد زوجین در مورد رنگ و غذای مورد علاقه، حالتهایی که منجر به بروز عصبانیتشان میشود مانند حساسبودن به گرسنگی یا کمخوابی و... با هم پیش از ازدواج صحبت میکنند، اما در این مورد مهم یعنی تمایلات جنسی حرفی نمیزنند. شاید لازم باشد از راهنماییهای یک مشاور و متخصص در این زمینه برخوردار شوید. او میتواند بنا به تیپ شخصیتی شما کمکتان کند چطور سر صحبت را باز کنید تا متوجه هماهنگی تمایلات خود با طرف مقابل شوید. نکته آخر اینکه بعضیها به پرکردن پرسشنامههایی در این زمینه اکتفا میکنند. باوجود پرسشنامههای فراوان در این زمینه هیچچیز نمیتواند جایگزین مشاوره و حضور همهجانبه پیش از ازدواج بهوسیله یک درمانگر مسایل زناشویی و جنسی شود.
پی نوشت ها :
منبع:www.salamat.com