تکنیکهای دوست یابی، ویژگیهای دوست خوب، دوست یابی

تکنیکهای دوست یابی، ویژگیهای دوست خوب، دوست یابی

تکنیکهای دوست یابی، ویژگیهای دوست خوب، دوست یابی

تکنیکهای دوست یابی، ویژگیهای دوست خوب، دوست یابی

دوست یابی (قسمت ششم)

دوست یابی (قسمت ششم)
20) آنچه زداینده محبت است 1
آنـچه در صفحات پیش مورد بحث قرار گرفت همگى درباره مقدمات دوستى و موجباتى بود که انـسـان را در بـه دسـت آوردن دوسـتان و کسب محبوبیت در میان آنان یارى مى دهد.اکنون در مباحثى که بزودى خواهد آمد از آنچه این پیوند روحى را مى گسلد و این رابطه مقدس را مى برد سخن گفته خواهد شد.
پـیـامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) که این کتاب ما بر پایه راهنماییهاى درست وآموزشهاى صـحـیـح آنها استوار است به هر چیزى که بر دوستى و وداد بیفزاید و نهال محبت و برادرى را در سرزمین دلها بنشاند دعوت و بدان مردم را ارشاد و تشویق کرده اند و به همین گونه از هر چیزى که در نفوس کینه و دشمنى پدید آورد مردم را برحذر داشته و به زیانها و خطرهایى که در این راه اسـت هـشـدار داده انـد, خطرهایى که به هر خردمندى واجب است از آنها دورى جوید تا بتواند با دوسـتانش در زندگى سراسرتوام با رفاه و سرور که شادیها آن را احاطه کرده دوستى و وفادارى آن را فرا گرفته باشدبه سر برد.


1- چاپلوسى


تملق و چاپلوسى جرثومه مرگبارى است که پیوسته پیکره دوستى را مى پوساند تا آنگاه که آن را از بن براندازد و پایه هاى آن را منهدم سازد, چه دوستى اگر بر اخلاص صحیح قلبى و مودت روحى صـادقـانه و بى شایبه تکیه نداشته باشد چیزى جز یک نوع دوستى ظاهرى نیست که نه امیدى به سود آن است و نه فایده اى از آن به دست مى آید. از این روپیامبر گرامى (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) ما را بـه اخـلاص در دوسـتى امر کرده و از تملق وچاپلوسى پرهیز داده و از عواقب وخیم آن برحذر داشته اند.
پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هنگامى که مردم اظهار علم و دانش کنند در حالى که عمل به آن را ضـایع سازند و به زبان دوستى کنند در صورتى که به دل , با یکدیگر دشمن باشند, و قطع رحم مى کنند خداوند آنها را لعن مى کند و کر و کورشان مى گرداند. امام باقر(ع ) فرموده است : چاپلوسى از اخلاق مؤمن نیست.
امـام هـادى (ع ) فـرمـوده اسـت : چاپلوسى زیاد موجب بدگمانى است , هنگامى که مورداعتماد دوست خود قرار گرفتى از تملق به حسن نیت باز گرد.
امام عسکرى (ع ) فرموده است : بد بنده اى است آن که داراى دو چهره و دو زبان است دوستش را در حـضـور مـى سـتاید و در غیاب از او بد مى گوید, اگر چیزى به دوستش عطاشود به او رشک مى برد, و اگر گرفتار شود او را یارى نکرده و خوار مى کند.


2- خیانت به دوستان


خـیـانـت از زشت ترین گناهها و ناپسندترین رذیله ها و نشانه پلیدى باطن و پستى اخلاق است , و هرگاه خیانت نسبت به دوستان صورت گیرد جرمى سخت تر و گناهى بزرگتراست چه علاوه بـر قـبـح ذاتى موجب از میان رفتن حرمت دوستى و تعدى به حقوق آن وسبب گسیختن پیوند رفاقت و بریدن رشته مودت و برادرى است .
از ایـن رو ائمـه اهـل بـیت (ع ) اهتمام بسیار به این امر داشته و جامعه اسلامى را از آلودگى به این خوى زشت هشدار داده و بر حذر داشته اند. امـیـرمـؤمـنـان (ع ) فـرمـوده است : مؤمن برادر (دینى ) خود را سرزنش نمى کند, و به اوخیانت نمى ورزد, و او را متهم نمى سازد, و وى را خوار نمى کند, و از او بیزارى نمى جوید.
امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : مـسـلـمان برادر مسلمان است به او ستم نمى کند و او راخوار نمى سازد, و به او خیانت نمى کند. نـیـز: مـؤمـن برادر مؤمن است به او ستم نمى کند, خوارش نمى گرداند, فریبش نمى دهد,از او بدگویى نمى کند, به او خیانت نمى ورزد, و به وى دروغ نمى گوید. نیز: با مردم غش به کار مبر که بى دوست مى مانى و غش شعبه اى از خیانت است . نیز: مسلمان برادر مسلمان است به او خیانت نمى کند و فریبش نمى دهد, و ستم به اونمى کند, و به وى دروغ نمى گوید, و از او بدگویى نمى کند. هـرگـاه نـسبت به برادر دینى خود قصد بدى در دل داشته باشى به او خیانت کرده اى , چنان که امـام بـاقـر(ع ) فـرمـوده است : بر شما باد تقواى الهى و این که در دل خود نسبت به برادر مؤمن خـویـش چـیـزى را پنهان نکنید که آن را براى خود دوست ندارید چه هربنده اى چیزى را درباره بـرادر مـؤمـنـش در دل پنهان بدارد که آن را براى خود دوست نمى دارد خداوند آن را سبب بروز نفاق در دلش قرار مى دهد.
هرگاه برادر دینیت تو را بر رازى امین دانست چنانچه آن را افشا کنى به او خیانت کرده اى , چنان که امام باقر(ع ) فرموده است : از خیانت است که از راز برادر دینى خودسخن گویى .
هـرگاه برادر دینیت با تو مشورت کند و تو او را به راهى راهنمایى کنى که در آن زیان اوست به او خـیـانـت کـرده اى , چـنان که پیامبر خدا(ع ) فرموده است : کسى که برادر دینى خود را به امرى راهنمایى کند و بداند صلاح او در غیر آن است به وى خیانت کرده است .
از خـیانت به دوست آن است که برخى از لغزشهایش را در خاطر نگهدارى کنى تا او رامیان مردم رسـوا گـردانـى بـلـکـه ایـن عمل به کفر نزدیکتر است , چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : کـمـتـریـن کـفر آن است که انسان از برادر دینى خود سخنى بشنود و آن رادر خاطر نگهدارد و بخواهد به وسیله آن او را مفتضح سازد, آنان (در آخرت ) بهره اى نخواهند داشت .
نـیز از خیانت است که چیزى درباره او بگویى که از قدرش بکاهد و به حرمت او زیان رساند,
چنان که پیامبر گرامى (ص ) فرموده است : هر کس از برادر (دینى ) خود چیزى نقل کند و منظورش از مـیـان بـردن عـدالـت و مروت او باشد و از او عیبجویى کند خداوندبه کیفر گناهش او را هلاک خـواهـد کـرد تـا آنـگـاه کـه از عهده آنچه گفته است برآید و هرگزنخواهد توانست از عهده آن برآید. از خـیـانـت اسـت آن کـه بـه او دروغ بگویى در حالى که او تو را راستگو مى پندارد, چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : خیانت بزرگى است که تو به برادر (دینى ) خود مطلبى بگویى که او تو را در آن صادق مى داند در حالى که تو در آن به او دروغ مى گویى .
از خـیانت است آن که مشاهده کنى که برادر دینى تو کار زشتى انجام مى دهد و تو او را بازندارى , چـنـان کـه امام صادق (ع ) فرموده است : کسى که ببیند برادر (دینى ) وى مرتکب کارى است که ناخوشایند اوست و وى را از آن باز ندارد به او خیانت کرده است . از خـیـانـت اسـت این که در دل برادر (دینى ) خود را دوست بدارى لیکن او را از آن خبرندهى و آگاهش نکنى , چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسى که نسبت به برادرمسلمانش در دل خود احساس دوستى کند و او را بدان آگاه نسازد به وى خیانت ورزیده است . از خیانت آن است که برادر دینى تو در حاجتى از تو کمک بخواهد و تو در برآوردن حاجتش با تمام تـوان خـود نـکـوشـى , چـنان که امام صادق (ع ) فرموده است : هر مردى ازاصحاب ما که یکى از بـرادرانش در حاجت خود از او کمک بخواهد و او با تمام توان خوددر برآوردن حاجتش نکوشد به خدا و پیامبرش و مؤمنان خیانت کرده است .
کـسـى که دلش را پاک و درونش را نسبت به برادران مؤمن خود اصلاح کند و کینه و نیت بدى از آنها به دل نداشته و در دوستى و محبت خود اخلاص داشته باشد زندگانى خودرا به اتفاق آنان با سعادت و خوشبختى سپرى خواهد کرد و پس از مرگ به مقامات عالى دست خواهد یافت چنان که از حدیث زیر روشن خواهد شد.
انـس بـن مـالک نقل کرده که : نزد پیامبر خدا(ص ) نشسته بودیم , آن حضرت فرمود: همین حالا مـردى از اهـل بـهـشـت بر شما وارد مى شود پس از آن مردى از انصار در حالى که قطره هاى آب وضویش از محاسنش مى چکید و نعلین خود را به دست چپش آویزان کرده بود وارد شد . فرداى آن روز نـیز پیامبر(ص ) همان سخن را تکرار فرمود, و همان مردمانند بار نخست ظاهر گردید . چون روز سـوم شـد پیامبر(ص ) همان کلمات را تکرار کرد, وآن مرد مانند بار نخست وارد شد .
هنگامى که پیامبر خدا(ص ) از جا برخاست عبداللّه بن عمر به دنبال آن مرد رفت و به او گفت : من با پدرم کـشمکش داشتم به همین سبب سوگند یاد کردم که تا سه روز بر او وارد نشوم اگر صلاح بدانى مرا نزد خود سکنا ده تااین سه روز بگذرد .
آن مرد گفت : آرى .
انس گفته است : عبدااله نقل مى کرد که این سه شب را نزد او به سر بردم و ندیدم که درساعتى از شب براى عبادت برخیزد و تنها هنگامى که در بستر خود تغییر وضع مى دادذکر خدا مى گفت تا آنگاه که براى اداى نماز صبح بر مى خاست . عبداللّه گفته است : اما من در این مدت جز خوبى از او نشیندم .
هنگامى که آن سه شب سپرى شد و نـزدیـک بـود عـمـل او را حقیر بشمارم به او گفتم : اى بنده خدا! میان من و پدرم درگیرى و هجرتى واقع نشده است لیکن از پیامبر خدا(ص ) شنیدم که سه بار مى فرمود:همین الان مردى از اهل بهشت بر شما وارد مى شود و در هر سه بار تو وارد مى شدى ازاین رو خواستم نزد تو به سر برم تـا بنگرم عملت چیست تا به تو اقتدا کنم , و ندیدم عمل بزرگى انجام دهى پس چه چیزى تو را به آن جـا رسانده که پیامبر خدا(ص ) درباره ات چنین فرموده است ؟ پاسخ داد: جز آنچه دیدى عملى ندارم .
عبداللّه گفته است : هنگامى که بر مى گشتم مرا صدا کرده و گفت : من غیر از آنچه دیدى نـیـسـتم جز این که دردرون خود نسبت به احدى از مسلمانان کینه ندارم , و به کسى که خداوند خـیـرى را به او عطاکرده است حسد نمى ورزم . عبداللّه گفت : این همان چیزى است که تو را به این مرتبه رسانده است .
شـایـسـتـه ذکر است که انسان خردمند تنها با کسى دوستى مى وزد که در محبت با اخلاص و در بـرادرى وفـادار بـاشـد و هـرگـز دوسـتى و محبت را در غیر مورد خود به کار نمى برد. چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : با کسى که وفا ندارد دوستى مکن .


ادامه مطلب...