ویژگیهاى یک دوست خوب :
بیان این نکته ضرورى است که آنچه به عنوان ویژگی¬هاى دوست خوب بیان می¬شود مطلق و صد در صد نیست چه اینکه انسان-ها کم و بیش داراى نواقصى نیز هستند کما اینکه خود ما وقتى به کارنامه زندگى خود نگاهى مى افکنیم آنرا بى نقص و عیب نمى بینیم ؛ لذا همه ویژگی¬هایى که گفته می¬شود به این معناست که به طور نسبى دوست خوب باید این خصوصیات را داشته باشد و جهت کلى زندگى او نیز به سمت و سوى این ویژگی¬ها و جنبه هاى مثبت باشد.این شرایط نسبى هستند و از طرفى هم شاید نتوان کسى را پیدا کرد که داراى تمام این خصوصیات باشد ازاینرو با در نظر گرفتن شرایط خود و اهمیتهاى دیگر باید به جستوجوى این خصوصیات در دوستان پرداخت و اگر دوستى داریم که فاقد بعضى از این خصلتهاست، از قطع رابطه با وى خوددارى کنیم و در اصلاح و خودسازى، او کمکش کنیم که این خود از وظایف دوستان نسبت به یکدیگر است. البته انجام این وظیفه مشروط به عدم تأثیر پذیرى انسان در حین کمک و اصلاح آن شخص مىباشد. همچنین نباید انسان در جست و جوى این اوصاف در دیگران باشد بلکه خود نیز باید سعى کند تا موارد مذکره ذیل را رعایت کند . آنگاه خواهد دید که چقدر از صفات نکوهیده وى از بین رفته و در مقابل ، به چه صفات پسندیدهاى مزیّن و منتصف شده است. لازم به یادآورى است که در دوستی-هاى جوانان ، معمولًا همهى این صفات یکجا در کمتر فردى جمع مىشود، ولى چنانچه برخى از این صفات را در دوستان خود مشاهده کردید مىتوانید آن را نقطه شروع مناسبى براى دوستی¬هاى عمیق قرار دهید. بنابراین لازم است براى انتخاب دوست صمیمى از وجود این معیارها در وى مطمئن شوید ، آنگاه طرح دوستى عمیق بریزید ، ولى اگر بدون توجه به این معیارها محبت و دوستى خود را نثار کنید ممکن است سرخورده شوید و به ملامت خود بپردازید .براى شناخت افراد راه¬هایى وجود دارد ، از جمله آنها ؛ مسافرت، معامله و معاشرت است . طبیعى است که در این شرایط واقعیت افراد برملا خواهد شد و میزان درستى آنها و تدین و دارا بودن شرایطى که ذکر می¬شود نمایان خواهد گردید . ویژگی¬ها عبارتند از :
1.وفادارى : دوست خوب باید به اصول اخلاقى و تعهدات دوستى و عهد و پیمانى که منعقد مى سازد پایبند و وفادار باشد .
2.مؤدب بودن به آداب اجتماعى و متخلق بودن به اخلاق نیک و پسندیده : چرا که آدمى متأثر از همنشین و دوست خود است و شخصى بیگانه با آداب اجتماعى نه تنها به او آسیب مى رساند و به واسطه رعایت نکردن آداب اجتماعى و اخلاق نیک حیثیت دوست خود را تهدید و به آن آسیب مى رساند بلکه بصورت غیر مستقیم بى ادبى را به دوست خود مى¬آموزد و راه و رسم تخلف از اخلاق پسندیده و نیک را به او یاد مى دهد و سدراه تخلق به اخلاق حسنه مى گردد .
3.آگاهى و بینش عالى داشتن : آگاهى و بینش چراغ راه و جهت دهنده حرکت است و چه زیباست که دو همراه در مسیر زندگى از پرتو فیض وجود یکدیگر بهرمند شده و پا بپاى یکدیگر گام بردارند و در این مسیر خود را از انحرافات مصون و وجودشان را از آفات بیمه سازند و اولین گام در این فعالیت شناخت انحرافات و آفات و راه مقابله با آنها مى باشد و شخص جاهل و نادان از این کار عاجز و تسلیم انبوه انحرافات خواهد شد و از تشخیص راه از چاه ناتوان است. پر واضح است که چنین فردى نه تنها خود را به اعوجاج و انحراف مى کشاند بلکه همراهان خود را مبتلا مى سازد و لذا براى مصونیت یافتن از انحراف¬ها و پى بردن به آفات و انحرافات و شناخت راه حق ، داشتن دوست آگاه و مطلع یک ضرورت بى تردید است .
4.دیانت و پایبندى به احکام دین و فرامین الهى : دوست انسان اگر اهل دین بودن یک امتیاز است و پایبندى به احکام شریعت یک ضرورت مى باشد باید تمام عوامل مؤثر در این خصیصه را تأمین نمود و دوست خوب بواسطه تأثیرى که بر رفتار دوست خود دارد باید او را به سمت این ویژگى ایده ال دعوت نماید. اگر دوست باعث محرومیت دوست خود از خوبى ها گردد و به نوعى موجب متضرر شدن او شود- آنهم ضررى که جبران ناپذیر یا جبران آن سخت است- این دوستى دوستى پسندیده و معقولى نیست .
5.دوراندیشى : دوراندیشی در دوست خوب سبب می¬گردد تا قبل از بروز خلل و انحراف در زندگى دوستش و هر گونه حادثه منفى و ناخوشایندى او را نسبت بدان انحراف و حادثه آگاه و مطلع سازد. و الا اگر دوست انسان دوراندیش نباشد هر دو نفر همراه با هم به خطا مبتلا مى¬شوند .
6.خدا پروائى و پرهیزکار بودن : دوست خوب کسی است که در همه امور خدا و دستور و رضایت حضرت باری تعالی را مد نظر داشته باشد ؛ تا از این رفتار و روحیه پسندیده دوست او نیز بهره¬مند شود ؛ بدین صورت که رفتار چنین شخصی دوستش را به فکر آخرت بی¬اندازد و دیدارش او را به یاد خداوند اندازد . خداوند بلند مرتبه در قرآن کریم شرائط دوست و هـمراه پرهیزگار را چنین مـعرفی می¬کند : « وَ اصْبرِْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشىِِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنهُْمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ وَ کاَنَ أَمْرُهُ فُرُطًا » « با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند! و هرگز بخاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همان¬ها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است »(18)
7.آینه یکدیگر بودن : بدین معنی که خیر خواه یکدیگر بودن و عیب یکدیگر را دوستانه- نه خصمانه- متذکر شدن ؛ وجود این شرط در روابط دوستان موجب پیشرفت روز افزون این رابطه خواهد شد و راه ایراد گرفتن دیگران و برخوردهاى تلخ و تهدیدآمیز را سد خواهد کرد.
8.همترازى درسن ، تحصیلات و طبقه اجتماعى : دو انسانى که اختلاف سنى داشته باشند نمى توانند دوست خوبى براى یکدیگر باشند چرا که این دوستى نمى تواند موجب افزایش دانش و معرفت و تقوى گردد و یا اگر از نظر سطح تحصیلات نزدیک یکدیگر و یا همتراز نباشند نمى توانند از حضور یکدیگر بهره علمى و شناختى ببرند و زمینه ارتباط روحى و رشد معنوى را براى هم فراهم آورند. اگر اختلاف سنى زیاد باشد در واقع موجب از بین رفتن شرایط اساسى مى شود و لذا دوستى با این سطح اختلاف سنى قابل قبول نیست. اگر چه در برخى موارد بصورت تصادفى امکان دارد على رغم اختلاف سنى زمینه شرایط اساسى فراهم گردد ولى این مورد خیلى نادر و کمیاب است لذا بصورت عمومى باید شرایط سنى و طبقه اجتماعى و سطح شناختى و تحصیلى رعایت گردد تا موجب خسران علمى و شناختى و انحراف و ابتلا به صفات خلاف ادب و اخلاق نگردد و حتى زمینه ساز افت و تنزل علمى و معنوى و اخلاقى نشود.
9.تواضع نمودن و احترام متقابل : دو دوست صمیمى باید از عمق جان نسبت به یکدیگر همدرد و خیرخواه باشند و یک لحظه یک رنگى و صفا را فراموش نکنند و در تمام حالات از حقوق دوستى و رفاقت دفاع کنند و بر لغزشها و خطاهاى پیش آمده و غیر مترقبه صبر نمایند ؛ و بر ناملایمات خنده کنند و از یکدیگر توقع و انتظار نداشته باشند و دوستى را زمینه رسیدن به امیال و خواهش¬هاى شخصى خود قرار ندهند و از مجادله با یکدیگر پرهیزکنند و در برابر یکدیگر متواضع و فروتن باشند ، به حرف همدیگر گوش دهند و از سرزنش و مذمت یکدیگر پرهیز نمایند و بلکه خیرخواه و ناصح همدیگر باشند ، در حق یکدیگر دعا کنند و سِر هم را بپوشانند ؛ با دادن هدیه- در حد توان- و کلمات محبت آمیز اظهار دوستى کنند و در شاد نمودن یکدیگر بکوشند- البته به شکلى که مرتکب گناه نشوند.
10.عاقل بودن : حضرت على ( علیه السلام ) فرمود: بیشترین دوستى و خوبى ها در همراهى و دوستى با صاحبان عقل و درایت است(19).
11.خیانت کار ، ستمکار ، سخن چین نبودن : امام صادق ( علیه السلام ) فرمود: از سه گروه بر حذر باش شخص خیانت کار، شخص ظالم ، انسان سخن چین. زیرا کسى که به نفع تو به دیگران خیانت نماید، روزى خواهد آمد که به خودت نیز خیانت کند و شخصى که به جانب دارى از تو حق دیگران را پایمال نماید و عادت به ظلم پیدا کند بالاخره به تو نیز ظلم خواهد نمود و انسان سخن چین، همان طور که سخن دیگران را پهلوى تو مى آورد، سخن تو را نیز نزد اغیار خواهد برد .(20)
12.آنچه براى خود مى پسندد براى تو نیز بپسندد و آنچه را که براى خویش نمى خواهد براى تو نیز نخواهد :رسول اکرم ( صلوات الله علیه ) فرمودند : در مصاحبت و رفاقت کسى که آنچه را براى خود مى خواهد براى تو نخواهد، هیچ خیر و فایده اى وجود ندارد .(21)
آنچه نفس خویش را خواهى حرامت سعدیا
گر نخواهى همچنان بیگانه را و خویش را
13.قاطع رحم نباشد : امام باقر ( علیه السلام ) فرمود : پدرم امام سجاد ( علیه السلام ) مرا نصیحت فرمود که اى پسرم از رفاقت با کسانى که قطع رحم مى¬کنند بپرهیز زیرا من آنها را در قرآن شریف سه بار مورد لعن و نفرین پروردگار یافتم .(22) شخصى که با نزدیکان خود نتواند معاشرت و هم زیستى صحیح داشته باشد در حالى که آنان با وى از یک خانواده و فرهنگ و گوشت و خون مى باشند ، چگونه مى توان انتظار داشت با غیر فامیل رفاقت صمیمانه داشته باشد .
1.عیب جو نباشد : امام على ( علیه السلام ) فرمود : از رفاقت و نشست و برخاست با کسانى که عیب جو هستند و همیشه به دنبال نقاط ضعف دیگران مى باشند ، پرهیز کن ؛ زیرا دوست چنین اشخاصى از ضرر آنان سالم نمى¬ماند و خود نیز طعمه¬ى عیب جویى¬هاى آنان خواهد شد .(23)
2.سخن گفتن او به دانش و معلومات دوستش بی¬افزاید و از هر کلام او ثمره¬اى علمى برداشت شود : دوست در حدى باشد که از طریق همنشینى با او علم و دانش دوستش افزوده گردد .
3.ظاهر و باطن او یکى باشد : دوست خوب کسى است که ظاهر و باطن و یا دل و زبان او با ما یکى باشد ، به این معنا که آن چه مىگوید ، در دلش عمیقاً بدان معتقد باشد .
4.راز دار بودن : دوست خوب کسی است که حافظ اسرار و آبروى ما باشد و در مقابل دیگران عیوب ما را بر ملا نسازد .
5.صابر و بردبار بودن : در حدیث از امام صادق علیه السلام داریم که دوستت اگر سه بار بر تو خشم گرفت و کنترل خویش را از کف نداد ، دوست خوب و قابل اعتمادى است .(24)
راههاى امتحان نمودن دوستان :
1.اینکه در حال بىنیازى و فقر، دوستى او عوض نشود : امام باقر فرمود: بدترین دوست کسى است که تو را به هنگام بىنیازیت حفظ کند و به وقت تنگدستى رها سازد(25). سعدى گوید :
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یارى و برادر خواندگى
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالى و درماندگى
2.به هنگام عصبانیت بدگویى دوستش را ننماید : امامصادق علیه السلام فرمود: دوستى که سه بار از تو عصبانى شد ولى بدگویى تو را ننمود و کلام ناسزا از دهانش خارج نشد او را براى خود نگهدار .(26)
3.اینکه به نماز اهمیت بدهد : خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «اى اهل ایمان با آن گروه از اهل کتاب و کافران که دین شما را به بازیچه گرفتند دوستى مکنید ؛ زمانى که شما نداى نماز بلند مىکنید آن را به مسخره و بازى مىگیرند زیرا آن قوم مردمى نادان و بىخردند»(27) سعدى در این باره گفته است :
وامش مده آن که بىنماز است
گرچه دهنش زفاقه باز است
کو فرض خدا نمىگزارد
از قرض تو نیز غم ندارد
4.در هنگام سختى و راحتى انسان اهل نیکى باشد : در سختیهاى زندگى همانند لحظات خوشى در کنار ما باشد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «در سختىها دوستان امتحان مىگردند»(28) ، در این باره نیز سعدى زیبا سروده است:
جوانى پاکباز پاک رو بود
که با پاکیزهرویى در گرو بود
چنین خواندم که در دریاى اعظم
به گردابى درافتادند با هم
چو ملّاح آمدش تا دست گیرد
مبادا کاندرین حالت بمیرد
همى گفتى در میان موج و تشویر
مرا بگذار ودست یار من گیر
5.هنگام زوال توانایى انسان ، دوستیش از بین نرود : حضرت امیر علیه السلام فرمودند : « هنگام از بین رفتن قدرت انسان ، دوست از دشمن شناخته مىگردد »(29)
6.هنگام به قدرت رسیدن از احسان به دوستان خوددارى ننماید : امام علی علیه السلام می¬فرمایند : کُن عَفُوّا فى قُدرَتِکَ ، جَوادا فى عُسرَتِکَ ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِکَ ؛ یَکمُل لَکَ الفَضلُ ؛ در هـنگامـی که قـدرت داری ، با گذشت بـاش ، ودر هنگـام تنگ دستی¬ بخشنده ، ودر وقت نیازمندی ، ایثارگر باش تا فضل تو کامل گردد.